بقاء مختص ذات اوست
هوالباقی
بدون تردید مرحوم مغفور
مهندس جهاندار اشتری به دلیل صدق و صفای باطنی در گذرگاه زمینی ،در آن سرا مورد الطاف خاصه پروردگار قرار گرفته است.
سید محمد مهدی حسینی چمانوی
hoseini48.andishvaran.ir
بقاء مختص ذات اوست
هوالباقی
بدون تردید مرحوم مغفور
مهندس جهاندار اشتری به دلیل صدق و صفای باطنی در گذرگاه زمینی ،در آن سرا مورد الطاف خاصه پروردگار قرار گرفته است.
سید محمد مهدی حسینی چمانوی
hoseini48.andishvaran.ir
هوالصابر
درویش حسین نمینی کتابفروش کتاب های علوم غریبه در گذشت.
مرگ بشارت به زندگی دیگری است.
عروج آسمانی
درویش حسین نمینی
به سوی جهان های ناشناخته و بی بازگشت را به دوستان و آشنایان و بستگان آن مرحوم تسلیت و تعزیت می گوئیم.
از ایزد منان:
1. درجات آن بزرگوار را در فردوس برین و نیز بسیاری فضل و رحمت پروردگار را برای آن عروج کرده و طول عمر با عزت به بازماندگان همراه با سلامتی خواهانیم.
2. غفران واسعه ی الهی را برای آن عروج کرده و صبری جمیل و اجری بی پایان برای بازماندگان و سایر ماتم زدگان مسئلت می نمائیم.
نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی
از محمد، آن نو جوان 16 ساله یاد کردی از او برایت بگویم .
او درهمان شانزده سالگی بر اثر بیماری لاعلاج به سوی خالق اش شتافت. او در مدت ده ماهی که بیمار بود بسار رنج برد. نزدیکان وی (دور و نزدیک) به ویژه والدین اش نذر و نیاز های زیادی برای بهبودی اش داشتند به گونه ای که این دعاها و مناجات آنان را به خدا نزدیک تر نموده بود.
جسم محمد نو جوان بر اثر بیماری بسیار ضعیف و نحیف شده بود و سه روز آخر زندگی اش اگر چشمانش را می بست باز می دید. او دیگر از رنج بیماری به ستوه آمد و رضایت به مرگ داد و پس از سه روز از این درخواست دعایش مستجاب گشت و جهان های ما فوق را تجربه کرد.
همه در حیرت که چرا نذر و نیازها و توسلات به نتیجه نرسید و محمد نوجوان ناباورانه از نزد آنان پر کشید تا آن که به خواب دائی آمده و می گوید. "شما این همه نذر کردید به جز یک نذر که اگر می شد من زنده می ماندم و آن این که نذر می شد که به زوار کربلا در کربلا آب دهید."
نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی
وی پس از سال ها توکل بر خدا و در مسیر الهی گام برداشتن، یک باره اعتقادش را نسبت به تقدیرات الهی از دست داد. او با وجود این که به خدا خیلی اعتقاد داشت ولی تقدیرات خداوندی را انکار می کرد. او مدام از خدا می خواست که آن اعتماد از دست رفته را بر گرداند. او با همه ی تضاد های فکری امیدوار ی خود را به امدادهای الهی از دست نداد و بدون یاری خدا کارها را امکان پذیر نمی دید.
وی حتی بر عملکرد فرشتگان الهی مشکوک بود و تقدیرات شب قدر را که از ناحیه خداوند بر بندگان ارزانی می شود بدون مصلحت سنجی ملائکه می دانست و آنان را متهم می نمود که مصلحت انسان را نمی سنجند و می نویسند آنچه خود می خواهند. او سر انجام در حالی که کوچک ترین شکی به یکتائی خدا نداشت، عوالم غیبی را بر دنیای دو ن ترجیح داد.
وی وقتی دنیاهای بالاتر را به دنیای دون ترجیح داد، به هنگام خاک سپاریش دوستی درون قبرش تسبیحی از خاک کربلا قرار داد. آن دوست پس از سال ها او را با همان تسبیحی که در دستانش بود ، خواب دید و بی آن که کلامی بگوید از او شنید که : "این دانه های تسبیح موجب نجات من گردیدند."
شهید رحیم صادقی فر
تاریخ شهادت: 27 / 03 / 1366
نویسنده خاطرات:
گوشهای از خاطرات یک رزمنده نوجوان ... و چون رضایت نداشت نامی از او به میان آید، لذا نام وی در اصل خاطرات به اسم « او » درج شده است.
...او به جبهه جنگ رفت و سختیها و مشقتهای جنگ را از نزدیک تجربه کرد. در یک روز غروب [27خرداد 1366 منطقه عملیاتی شهر ماووت، سلیمانیه عراق] در حین جارو کردن چادر، در حالی که هوا رو به تاریکی میرفت و باد ملایمی میوزید، از پشت سرش صدای سلامی شنید. برگشت دوستش محمد را دید، سلامش را پاسخ گفت و از خوشحالی جارو را پرت نمود. این در حالی بود که آنها صبح به وقت جا به جایی همدیگر را دیده بودند. یعنی او پس از شانزده روز از خط مقدم برگشت و محمد به جای او در خط مقدم استقرار یافت.
اما محمد آن محمد مسرور که صبح همان روز دیده بود، نبود. بی درنگ پرسید: چه شد که آمدی؟ محمد گفت: برویم آن کنار برایت بگویم. با محمد بیرون چادر رفتند، محمد در حالی که بسیار ناراحت و غمگین بود، لب به سخن گشود و گفت، در سنگر امداد بودیم که با بیسیم اطلاع دادند در موقعیت ابراهیم دو مجروح سخت است، فوراً برای امداد این مجروحان نیرو بفرستید. محمد درحالی بغض گلویش را فشرده بود، اضافه نمود، با یک راننده آمبولانس سریعاً حرکت کردیم تا به موقعیت ابراهیم رسیدیم. جوانی گفت "اینها هر دو شهید شدند". جوان پس از اینکه دانست من اهل کجایم گفت، یکی از شهید شدگان همشهری شماست.
در این لحظه او از محمد پرسید: چه کسی شهید شده آیا من میشناسم؟ محمد گفت: صبر کن برایت میگویم. او حساس شده بود و در این فکر بود چه کسی شهید شده است که محمد گفت، داخل سنگر شدم، دیدم دو نفر شهید شدهاند که یکی "رحیم" بود.
با تعجب گفت: " رحیم، رحیم صادقی فر "
محمد گفت: " بله " صادقی فر بود"
مجدد گفت: " صادقی فر بود."
محمد گفت: " بله صادقی فر بود."
او در حالی که بغض گلویش را به شدت فشرده بود گفت: " الله الله الله، رحیم شهید شد."
محمد دوباره گفت " بله رحیم شهید شد."
شهید رحیم صادقی فر
او رحیم را در همان جبهه شناخت. آشناییاش با رحیم زیاد طولانی نبود. او رحیم را میدید چگونه نماز به جا میآورد.
رحیم پس از نماز دعا و مناجاتش طولانی بود. گرچه صبر میکرد تا راز و نیازهای رحیم تمام شود، ولی دیگر صبرش طاق میشد.
گرچه این روزهای با هم بودن بیش از ده روز طول نکشید، ولی او هرگز موفق نشد که صبر کند و ببیند رحیم چه وقت مناجاتش به اتمام میرسد.
او فقط دانسته بود که رحیم برادر کوچکی دارد و به وی بسیار علاقمند است. پس از آن ده روز، سیوچهار روز بعد خبر شهادت رحیم را شنید و این چنین بود که دوران کوتاه یک دوستی به پایان رسید.
در راه عقیده جــان خود باخــت شهید
رفـت و به هر آنچه بود مقصود رسید
چون مرغ قفس که شوق آزادی داشت
پـرواز نمــود و زین ســـرا پرده رهیـــد
شهید رحیم صادقی فر
نام پدر : ابراهیم
گلستان - مینودشت
تاریخ تولد : 1351
جناب آقايان سید داود حسینی
سید حسن و سید هادی
.
.
.
.
از طرف:
سید محمد مهدی حسینی چمانوی
28 / 06 / 1396
مرگ بشارت به زندگی دیگری است
دنیا سرائی است که هرگز بدون غم نیست
مرگ عزیزان مصائب و دل کندن از دنیا را بر انسان آسان می کند .
جناب آقايان
سید داود ، سید حسن
و
سید هادی حسینی
فقدان و عروج آسمانی
پدر گرامیتان
جناب آقای سید ابوالفضل حسینی
به سوی عوالم بالا و عالم سماء را به حضور شما عزیزان و سایر بستگان و اقربا تسلیت و تغزیت می گویم.
زندگی دنیا حتی برای پیامبران وفا نداشت. آنان نیز در دنیا جاوید نماندند و مثل سایرین از این دنیا عبور کردند.
گوئی دنیا هرگز بنای آن را ندارد که بشر کمی در آسایش باشد و هر از گاهی با فقدان عزیزان و با دچار نمودن آدمی به
رنج ها و مصائب روی ناخوشایند خود را هویدا می کند.
علو درجات ، رحمت و غفران واسعه الهی را برای آن وارسته و پدر مهربان و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت
می نمایم.
هوالصابر
تسلیت به سروران گرامی
سید حمزه حسینی
سید عباس حسینی
و سید طالب حسینی
از طرف:
سید محمد مهدی حسینی چمانوی
23 / شهریور/ 1396
جناب آقایان
سید حمزه ، سید عباس و سید طالب حسینی
با هزاران افسوس و دریغ
عروج آسمانی برادر شما والامقامان شادروان مغفور
جناب آقای
سید ابوالفضل حسینی
به سوی جهان های ناشناخته و بی بازگشت را به شما سروران و خانواده های محترم و فرزندان آن مرحوم و سایر اقربا تسلیت و تعزیت می گویم.
از ایزد منان:
1. درجات آن بزرگوار را در فردوس برین و نیز بسیاری فضل و رحمت پروردگار را برای آن عروج کرده و طول عمر با عزت به بازماندگان همراه با سلامتی خواهانم.
2. غفران واسعه ی الهی را برای آن عروج کرده و صبری جمیل و اجری بی پایان برای بازماندگان و سایر ماتم زدگان مسئلت می نمایم.
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانهای
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانهای!
گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانهای!
گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خواب اند یا مستند یا دیوانهای!
گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانهای!