غار اصحاب کهف کجاست؟
سید محمد مهدی حسینی چمانوی
hoseini48.andishvaran.ir
یکی از عجیب ترین داستان های قرآن کریم داستان اصحاب کهف است در آيات 9 تا 26 سوره کهف به ویژگی های این اصحاب اشاره شده است .
در خصوص محل غار اصحاب کهف مکان هایی زیادی ذکر شده است:
1. اين حادثه در شهر «افسوس» واقع شده و اين غار در نزديکى آن قرار داشته است. شهری باستانی در غرب آسیای صغیر نزدیک ساحل دریای اژه است که در دوره رومی ، مرکز شرقی امپراتوری روم بود. ويرانه هاى اين شهر، هم اکنون در نزديکى «ازمير» در «ترکيه» به چشم مى خورد، و در کنار قريه «اياصولوک» در کوه «ينايرداغ» هم اکنون غارى ديده مى شود که فاصله چندانى از «افسوس» ندارد. اين غار، غار وسيعى است که مى گويند آثار صدها قبر در آن به چشم مى خورد و به عقيده بسيارى غار «اصحاب کهف» همين است.
دهانه اين غار به سوى شمال شرقى است و که اين وضع مؤيد اصالت آن است زيرا قرار گرفتن آفتاب به هنگام طلوع در سمت راست غار و در هنگام غروب در سمت چپ ، مفهومش آن است که دهانه غار به سوى شمال و يا اندکى متمايل به شمال شرقى باشد.
عدم وجود مسجد و معبدى در حال حاضر در کنار آن، دليلى بر نفى اصالت آن نيز نخواهد بود، چه اينکه ممکن است با گذشتن حدود 17 قرن آثار آن معبد از بين رفته باشد.
علامه طباطبایى فرموده اندکه نشانه هاى یادشده در قرآن کریم از غار اصحاب کهف بر غار «افسوس» در کشور ترکیه منطبق تر است.
2. غارى است که در نزديکى پايتخت «اردن» يعنى شهر «امان» واقع شده است، در نزديکى روستايى به نام «رجيب» در بالاى اين غار، آثار صومعه اى ديده مى شود که طبق پاره اى قرائن، مربوط به قرن پنجم ميلادى است که بعد از غلبه مسلمين بر آنجا تبديل به مسجد شده و محراب و مأذنه دارد.»
3. در روستایی به نام لوشه در غزناطه، غاری دیده شده که جسد چند نفر همراه با یک سگ در آن وجود دارد. در کنار این غار یک مسجد و قصری به نام رقیم و در قسمت شمالی شهر، شهری به نام دقیوس وجود دارد.
4. در کشور آذربایجان غاری نیز با مشخصات مشابه وجود دارد.
5. در کتب مختلف و تفسیرهاى گوناگون از شهرهاى دیگرى به نامهاى مختلف از جمله «فیلادرفیا» [=فلادلفیا / و کوه «آنجلس» سخن به میان آمده است.
6. غار دیگرى در نزدیکى شهر دمشق در کشور سوریه منتسب به اصحاب کهف است.
البته ناگفته نماند ، به نظر می رسد اصحاب کهف داخل هیچ قبری نخواهند بود آنان دوباره مثل همان خواب سیصد ساله به خواب رفتند و فردی به غار آنان نمی تواند ورود نماید جز این که با ترس و وحشت از آنجا بگریزد .اصحاب کهف هنگام ظهور امام زمان( عج) به آن حضرت خواهند پیوست.
عجب و خودپسندی
مجله طوبی فروردین 1387، شماره 27
مفهوم شناسی خودپسندی
عجب، یکی از حالت ها و ویژگی های منفی دل است. بر پایه کلام بزرگان علم اخلاق: خودپسندی و عجب، آن است که آدمی به سبب عمل، کمال، مال، زیبایی، منصب و مقام و اموری از این دست، خود را بزرگ بشمارد. انسان خودپسند، کسی است که گمان می کند، ویژگی های ممتاز و برجسته و اعمال مهمی دارد؛ خواه این گمان او واقعیت داشته باشد و خواه توهمی بیش نباشد.
امام خمینی رحمهم الله درباره عجب می نویسد: مرحله اول عجب، حالتی است که فرد در قلب خود، با ایمان یا ویژگی دیگرش بر خداوند منت گذارد. مرتبه دوم، کرشمه و ناز کردن به خداوند متعال است. فرد خود را در این مرتبه، از اولیای خدا و در سلک مقربان و سابقان می پندارد و مرحله سوم، آن است که به جهت ایمان و ملکات، خود را شایسته و مستحق پاداش الهی بداند و مرتبه دیگر آنکه، خود را از دیگران بهتر و دیگر مخلوقات را ناقص و ناچیز شمارد.
کوتاه سخن اینکه هرگاه فرد عبادت ها، کارها و رفتار نیک خویش را توفیق الهی و نعمتی خداوندی بداند و بدین جهت خوشحال باشد و خدا را شکر گزارد، استمرار آن را از او بخواهد و بداند که هرگاه خداوند بخواهد، می تواند این نعمت را از او بگیرد، این سرور و بهجت درونی، خودپسندی نیست، ولی چنانچه منشأ این صفت ها یا کارهای نیک را شایستگی خود تصور کند و گمان برد، خداوند اینها را از او نخواهد گرفت یا بپندارد به سبب این ویژگی ها و کارها، حقی بر خدا دارد یا به جهت این کارها از پروردگار عنایت و کرامت انتظار داشته باشد، در این صورت، این حالت از جمله ویژگی های درونی به شمار می آید که بزرگان اخلاق و عرفان، آن را نکوهیده و در شمار رذیلت های اخلاقی دانسته و نامش را عجب و خودپسندی نهاده اند.
پیام متن: از کسی که بر اثر عُجب، تنها خود را می بیند، انتظار نمی رود که خدا را ببیند، تا در برابر بزرگی او فروتنی اختیار کند.
گاهی در پی وسوسه های شیطانی، کار انسان به جایی می رسد که به کردار ناشایست خویش نیز می بالد و به آن افتخار می کند. امام راحل در این باره به این نکته اشاره می کند که خودپسندی و بالیدن به ویژگی ها و کارها، تنها به صفت ها و اعمال شایسته و نیکو منحصر نیست، بلکه گاه زشتی ها و رذیلت ها نیز در قلب آدمی عجب پدید می آورد:
اهل کفر و نفاق و مشرکان و ملحدان و صاحبان اخلاق زشت و ملکات پست و اهل معصیت و نافرمانی، گاهی کارشان به جایی رسد که به آن کفر و زندقه خویش عجب کنند و ابتهاج نمایند! خود را به واسطه آن دارای روح آزاد شمارند و خویشتن را دارای شهامت و مردانگی دانند و ایمان به خدا را از موهومات و تعبد به شرایع را از کوچکی فکر و اخلاق حسنه و ملکات فاضله را از ضعف نفس و بیچارگی شمارند و اعمال حسنه و مناسک و عبادات را از ضعف ادراک و نقصان مشاعر محسوب کنند، خود را به واسطه آن روح آزاد غیرمعتقد به موهومات و بی اعتنا به شرایع، مستحق مدح و ثنا می دانند. خصال زشت ناهنجار در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آنها شده، چشم و گوششان از آن پر شده، در نظرشان زینت پیدا کرده و آنها را کمال پندارند. چنان که در این حدیث شریف نیز اشاره به آن شده، آنجا که فرمود: یکی از درجات آن این است که زینت پیدا کند از برای بنده، بدی عملش و آن را نیکو ببیند و این، اشاره است به قول خدای تعالی: «أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنا» (فاطر: 8) کما اینکه در آنجا که [خدا] می فرماید، گمان می کند که نیکو عمل می کند، اشاره است به قول خدای تعالی: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاْءَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلاَ نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنا» (کهف: 103 - 105) این دسته از مردم که جاهل و بی خبرند و خود را عالم و مطلع می دانند، بیچاره ترین مردم و بدبخت ترین خلایق اند. اطبای نفوس از علاج آنها عاجزند و دعوت و نصیحت در آنها اثر نمی کند، بلکه گاهی نتیجه عکس می دهد اینها به برهان گوش نمی دهند، چشم و گوش خود را از هدایت انبیا و برهان حکما و موعظه علما می بندند. باید به خدا پناه برد، از شر نفس و مکاید آن که انسان را از معصیت به کفر می کشد.
پیام متن: گاهی زشتی ها نیز در نظر بعضی از افراد زیبا جلوه می کند و آن را کمال می پندارند و این، بدترین نوع گمراهی است.
در کتاب نهج البلاغه قدرت پست و مقام از زمینه ها و عوامل شکل گیری خودپسندی معرفی شده است. بنابراین، مسئولان در هر پست و مقامی، باید دقت کنند که شایستگی های آنان، زمینه خودستایی را در ایشان فراهم نسازد.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هرگز مباد که با خود بگویی که مرا فرمانروایی داده اند، دستور می دهم و باید بی درنگ اجرا شود که این، سیاه کننده دل، ویرانگر دین و عامل نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمت هاست. هرگاه شکوه ویژه و مقام و منصب به نخوت و خود بزرگ بینی دچارت ساخت، با دقت، در بزرگی خداوند بنگر که چگونه با توست و بر تو سلطه دارد. عجب، از دیرباز مشکلی فراروی کارگزاران بوده و از منظر دانشمندان اخلاق نیز امری است در خور اندیشیدن.
برای نمونه علامه نراقی در این باره می نویسد: این، مرضی است که بسیاری از اهل دنیا به آن دچار هستند و از هر کسی چشم زیردستی و فروتنی دارند، غافل از اینکه همه ریاست دنیویه، در معرض فنا و زوال و مایه خسران و وبال است.
در این صحیفه مینا به جامه خورشیدنگاشته سخنی خوش به خامه زر دیدم
که ای به دولت ده روزه گشته مستظهرمباش غَرّه که از تو بزرگ تر دیدم
بدین ترتیب، خدا محوران همواره می کوشند، خانه دل را به گناه خودپسندی نیالایند و ریشه های آن را از بوستان دل برکنند و موانع کمال را برطرف سازند.
پیام متن: مغرور شدن به مال و مقام و پست و ریاست، آدمی را در چاه خودپسندی گرفتار می کند.
یکی از آثار خودپسندی آن است که فرد، گناهان خویش را کوچک می شمارد، بلکه خویشتن را از هرگونه گناه و پلیدی پاک و پاکیزه می داند. در واقع، عجب و خودخواهی نمی گذارد که بدی های خود را ببیند و ازاین رو، در پی استغفار و پوزش خواهی بر نمی آید. نیز چنین شخصی خود را میان مردم، انسانی خوب و بلندمرتبه می پندارد. از رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده است که: «فَانّه لیس عَبْدٌ یَتَعَجَّبُ بِالْحَسَناتِ اِلاّ هَلَک؛ هیچ بنده ای نیست که از کارهای خود دچار غرور و خودپسندی شود، مگر اینکه هلاک شود.» خودپسندان و از خود راضیان، دیگران را کوچک و ناچیز می شمارند و به آنها ارزشی قائل نیستند و بدین ترتیب، تنهایی و گوشه گیری بر سراغشان می آید. حضرت علی علیه السلام از این بیماری چنین یاد می کند:
و أوحشُ الْوَحْشَةِ العُجْبُ وَلا وَحْدَة اَوحشُ مِنَ الْعُجْبِ. هولناک ترین تنهایی، خودپسندی است و هیچ تنهایی، وحشتناک تر از خودپسندی نیست.
اثر دیگر اینکه عجب، آتش دشمنی و کینه توزی را در فرد خودخواه می افروزد. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده است: «ثَمَرةُ العُجبِ البَغضاهُ؛ میوه خودپسندی، دشمنی و کینه توزی است».
پیام متن: ندیدن عیب ها و بدی های خود، بزرگ دیدن اندکِ عبادت ها و خوبی ها، کوچک شمردن دیگران و ایجاد کینه توزی در دیگران، آثار ویران گر خودپسندی است.
از آثار دیگر خود بینی این است که فرد را از هرگونه پیشرفت در زندگی باز می دارد. خودبینی و خودخواهی، انسان را از حرکت به سوی رشد و بالندگی منحرف می کند. تا زمانی که آدمی از دایره خودبینی خارج نشود، به کمالات انسانی و پیشرفت های فردی و اجتماعی دست نخواهد یافت. «گویند: اسب سواری به نهر آبی رسید، ولی هر چه اصرار کرد، اسب از آن نهر کوچک و کم عمیق عبور نکرد. مرد حکیمی رسید و گفت: آب نهر را به هم زنید تا گل آلود شود. این کار را کردند و اسب به راحتی عبور کرد. وقتی سرّ این کار را از آن مرد کارآزموده خواستند، گفت: هنگامی که آب صاف بود، اسب عکس خود را در آب می دید و می پنداشت خود اوست و حاضر نبود پا به روی خویش بگذارد و همین که آب گل آلود شد و خویش را فراموش کرد، به راحتی از آن گذشت».
پیام متن: خودبینی و خودستایی، آدمی را از حر کت و بالندگی و رشد و کمال باز می دارد.
خداوند در قرآن کریم آیات فراوانی را به مفهوم صبر اختصاص داده است که این نشان از اهمیت این موضوع دارد.
به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛شبی
مشغول تلاوت آیات شریف قرآن بودم. به سوره مزمل رسیدم. نکته ای ذهنم را
درگیر کرد. پس از آن که خداوند به پیامبر دستور می دهد که بخشی از خواب را
به پا خیزد.
خداوند در ابتدا و در آیه پنج سوره معارج از صبری با عنوان جمیل سخن می گوید: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلا» به چه معنا است؟
«صبر جمیل»
به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت
گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با
بیتابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و
آزمایشهای سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.
صبر و
بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهرهمندی آنان از
ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است. خداوند در قرآن کریم آیات فراوانی را به
مفهوم صبر اختصاص داده است که این نشان از اهمیت این موضوع دارد.
صبر جمیل؛ صبرى
است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان میدیدند؛
مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغگو میخواندند؛ بشارتهای آنان را
تکذیب میکردند، اما آنان لب به شکوه بازنمیکردند.
مؤمنان کسانى
هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمىگردد، و سخنى که
نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بىتابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر
آنها، صبر زیبا و جمیل است.
همانگونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیباییاند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(ع)
در برابر رنجهای فراوان، بیماریهای بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و
بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونهای که تنها ماند، نه یارای حرکت
داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و
جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و
ناملایمات به اندازهای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب»
عنوان نمادینی شده که زبانزد خاص و عام است.
صبر یعقوب در فراق یوسف(ع)،[2] صبر پیامبر اسلام(ص) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابیطالب، صبر امام علی(ع) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(ع) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(س) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6]این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزههای دینی ما است.
نکتهای
که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم
در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که وی در فراق یوسف آنقدر گریه کرد که
چشمانش را از دست داد، آیا این بیتابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7]
پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق
فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم
است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا
نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود.
از روایات استفاده
مى شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در مرگ فرزندش ابراهیم
اشک مىریخت به آنحضرت گرفتند که شما ما را از بی¬صبری نهى میکنید، اما
خودتان اشک مىریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مىگرید و قلب اندوهناک
مىشود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمىگویم.[8]
________________________________
[1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74،مرکزنشراسراء،قم،چاپدوم، 1379ش.
[2].
«وَ جاؤُ عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ
أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمیلٌ..»؛ و پیراهن او را با خونى دروغین
(آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند گفت: «هوسهاى نفسانى شما این کار را برایتان
آراسته! من صبر جمیل (و شکیبایى خالى از ناسپاسى) خواهم داشت. یوسف، 18.
[3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛ پس صبر جمیل پیشه کن. معارج، 5.
[4].
«فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، شریف الرضی،
محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص ۴۸، هجرت، قم، چاپ اول،
1414ق.
[5]. که در برابر انبوه مشکلات میفرمود: «إلهى رضى بقضائک لا
معبود سواک»؛ صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، محقق،
مصحح، خواجوى، محمد، ج 1، ص 96، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، تهران،
چاپ اول، 1383 ش.
[6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ
اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا
جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادرو اهل بیتت چگونه دیدى،
حضرت زینب فرمود: من جز زیبایى چیزى ندیدم. ابن طاووس، علی بن موسی،
اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه، فهرى زنجانی، سید احمد، ص160، جهان، تهران،
چاپ اول، 1348ش.
[7]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9،ص 351- 353، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
[8].
حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم،
1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ
إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ
(ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ
یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب».
انتهای پیام/
کد خبر: ۵۹۶۳۹۸۶
گروه : فرهنگی هنری » قرآن و عترت
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
مرحومه مغفوره منیژه حیدری
دروصف ماه مبارک شعبان سروده حاج علی خلج
پنج شنبه اول شعبان هفتم فروردین۱۳۹۹ شمسی
ماه شعبان بهترین و برترین ماه خداست
ماه روح افزا و دل ارا و نیک و با صفاست
ماه عشق است و عبادت برخدای لایزال
ماه پرازرحمت و با ارزش و والا بهاست
سومین روزش مبارک بر تمام شیعیان
روز میلاد حسین آن زاده شیر خداست
همچنین روزچهارم همچو سوم هست نیک
زاد روز حضرت عباس آخای با وفاست
پنجمین روزش بود میلاددزین العابدین
آن چهارم پیشوا و رهبر ما شیعه هاست
نیمه اش نیز بهترین روز است چون ایام پیش
زاد روز حضرت مهدی امام عصر ماست
در چنین ایام شادند شیعیان سر تا به
پا بنگری در هر محل جشن و سروریست که بپاست
دین ما قدرت گرفته زین عزیزان است و بس
راه آنان است که ما را می کشد بر راه راست
پیروی باید نمائیم زین عزیزان خدا
دین و استقلال ما از این عزیزان در بقاست
راه آنان موجب فیض است ورحمت بهرما
غیر از این ره را گزیدن باطل و راهی خطاست
غرق شوقند و شعف هر جا که باشند شیعیان
شادمانی کن تو هم میلاد شاه کربلاست
آن حسینی که نمود خود رافدای خالقش
آن حسینی که لقب داده شده خون خداست
آن حسینی که به ما ارزنده است و افتخار
آن حسینی که عزیز ودنور چشم مصطفاست
مادرش زهرای اطهر فخر زن های جهان
مظهری که نام او در واقعه مشکل گشاست
زاده از ام البنین شد آن سپهدار حسین
ان که دستانش کنار علقمه از تن جداست
آن که بود تا آخر عمرش وفادار بر حسین
آن که در هر درد و غم باب الحوائج بهر ماست
آن ابوالفضلی که دستانش شفیع محشر است
آن حسینی هم که چون او شافع روز جزاست
مشکلی داری اگر گویا ابوالفضل دادرس
بر مراد خود رسید هر که از او هر چیز خواست
رهبران دین مان را دوست می داریم زیاد
دوست داشتن های آنان است ما را ره نماست
هر که برگردد ز آنان و ره و افکارشان
درد و دنیا از زیانکاران و زار و بینواست
زین عزیزان ای خلج هر کس نماید پیروی
عبد شایان خداوند بزرگ درد و سراست
مرحوم مغفور مصطفی (هادی) مصطفی لو
مقام شهید
شاعر: حاج علی خلج
در مقام شهید
شاعر: حاج علی خلج
کسی که شان اوست والا شهید است
عزیز و محترم هر جا شهید است
کسی که رهسپار است سوی جبهه
فدای دین کند خود را شهید است
کسی که دل از این دنیا بریده
برای شوق آن دنیا شهید است
کسی که عشق ورزد بر خدایش
نشسته مهر او دل ها شهید است
کسی که جز حقیقت ره نپوید
به پاکی همچنان گل ها شهید است
کسی که دین و آئین و وطن را
نگهدارد ز هر بلوا شهید است
کسی که زینت و زیب جهان است
سرافراز است سر بالا شهید است
کسی که جبهه را مسکن گزیند
بماند دین ما بر جا شهید است
کسی که عبد شایان الهی است
مقامش شامخ و اعلی شهید است
کسی که هست آمالش شهادت
رود بر جبهه بی پروا شهید است
کسی که بهر قطع دست ظالم
دهد بر خویشتن برپا شهید است
کسی که حسن هر کردار نیک را
ز ایمانش بود دارا شهید است
کسی که حق او باشد شفاعت
برای هرکه در فردا شهید
کسی که ای خلج جویای حق است
درون و بین انسان ها شهید است.