سال ها در آواره گی و درماندگی
سیدمحمدمهدی حسینی چمانوی
از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی ، ص 82 - 86
درباره ی شخصی که سال ها در آوارگی و در ماندگی زندگی را گذرانید، کنجکاو شدی ؟ او پس از برخوردار بودن از نعمت های زیاد و فراوانی ثروت ، کارش به جائی رسید که مستأجر گشت. از رنج مشقت زندگی به ستوه آمد. خانواده و شهرش را به مقصد شهری دیگری ترک نمود و از برخی نزدیکان خویش نیز حلالیت طلبید.
او در آن شهر بزرگ و غریب ، شب هنگام به مسجد رفت و در مسجد تا صبح به جهت راز و مناجات با پروردگار بیتوته نمود و با گریه و زاری از خالق اش راه چاره می جست که ناگهان مردی با هیبتی خاص وارد مسجد گردید و به وی گفت: " مشکل را خودت به وجود آورده ای " گفت :" مشکل من چیست که خود نمی دانم. "آن مرد می گوید:" شما در بیست سال قبل برای کار ساختمان یک فرد مسیحی رفتی در روز آخر وقتی کارت تمام شد و دستمزدت را دریافت کردی به هنگام ترک منزل وی یک " هزار تومانی " روی طاقچه اش دیدی و آن را بی اجازه برداشتی ." گفت :" یعنی مشکل من از آن جاست " مرد گفت :" آری ."
او هر چه سریع تر به شهرش برگشت و در این اندیشه بود که خدا کند آن مرد مسیحی در مکان بیست سال قبل اش باشد. خادم آن فرد مسیحی در را باز کرد. او از این که فرد مسیحی هنوز هم در آن منزل اسکان داشت بسیار خوشحال گردید و به خادم گفت :" برو به آقا بگو بیاید که می خواهم ببینم اش." او رفت ، برگشت و گفت :" آقا می گوید:" برود من رضایت دارم." گفت :" می خواهم ببینم اش ." سه بار این موضوع تکرار شد و او به داخل خانه راه داده شد و به شخص مسیحی گفت :" اصلا میدانی موضوع چیست که اعلام رضایت می کنی ." مسیحی گفت:" آری می دانم برای آن هزار تومان است. دیشب حضرت مریم را در خوب دیدم که فرمود ، فردی از یاران رسول الله (صلی الله علیه وآله) نزدت خواهد آمد اگر برایت مشقت ندارد او را ببخش ؛ و من درهمان خواب تو را بخشیدم."
آری درآمد حرام باعث کمی رزق و موجب ابتلاء فرد به ور شکستگی می شود. تفاوتی ندارد که فرد مورد ستم واقع شده فردی خداپرست و از پیروان ادیان الهی و یا کافر و از پیروان ادیان غیر الهی باشد. گاهی فردی به خاطر اندک مال حرام که بر زندگی اش داخل شده فرزند خود را از دست داده است. مثلا از تاریخی که قرار بود بدهی خود را برگرداند یا شخص طلب کار ، طلب خود را در خواست کرده و فرد بدهکار از پرداخت آن امتناع ورزیده ، او غاصب بوده و عمل اش با دزدی تفاوتی ندارد و مال به صورت حرام در ید او قرار می گیرد. مگر نشنیده ای که بنده خدائی با چک پول جعلی گوسفندانی خرید و گوسفندان زاد و ولد کردند و پس از چندسال همه ی آن گوسفندان مریض شدند و او همه ی آن ها را ذبح کرد ولی گوشت تمامی آن ها مملو از کرم های سفید بود و کوچک ترین بهره ای از آن گوسفندان نبرد.
باز پس از اطلاع ازاین امور برای فهم یک مطلب که تو را به تعجب واداشت ، توضیح بیشتری خواستی و آن این که چطور می شود دو نفر از راه نامشروع ثروتی به دست می آورند و در حق دیگر ی ستمی روا می دارند ، یکی به بیچار گی و در ماندگی مبتلا شده و دیگری علاوه بر آن به مشکلات دیگر و یا حتی فرزندش را از دست می دهد؟
پاسخ این است که آ گاهی ما از ظواهر فراتر نمی رود. گاهی شخصی خطایش یکی است همانند سرگذشت آن فرد مسلمان و فرد مسیحی و دیگری تکرار در خطا و اصرار بر خطا دارد. ما از نظر ظاهری اعمال دو فرد را مشابه می بینیم لکن از باطن کارها هیچ گونه اطلاعی نداریم. گاهی بلاها در این دنیا جنبه ی امتحان دارد. مگر نشنیده ای کسی صدقه داد ولی دو ساعت بعد از آن تصادف کرد و مرد. پس چگونه است که می گویند :" صدقه هفتاد نوع بلا را دفع می کند که کم ترین آن مرگ است." در حالی که او دچارمرگ مفاجات گردید؟ سر کار در این است که او با مال حرام صدقه داده است و هیچ اجری بر مال حرام مترتب نیست. علاوه بر این ها این گونه نیست که خداوند برای همه ی خطاهای یکسان حکمی واحد نماید ؛ زیرا در جات افراد از نظر معنوی متفاوت است و هر فردی در پله ای از ایمان قرار دارد. گناهان را احدی انجام نمی دهد مگر این که در اسرع وقت جزای آن را می بیند. اگر آسیبی می بیند یا مریض می شود یا رزقش حبس می گردد یا اگر سخت جان می دهد به دلیل گناه است. همه ی ابن ها به خاطر این است که آدمی در آخرت مؤاخذه نشود و در همین دنیا پاک گردد.